نوع مقاله : پژوهشی
نویسنده
استادیار دانشگاه زنجان، زنجان، ایران
چکیده
در شهرستانهای زنجان و ایجرود و بخشهایی از ابهر، طارم و ماهنشان استان زنجان، درههای فراوان و متعددی وجود دارد. این مقاله به بررسـی و مطالعهی شاخصهای مورفوتکتونیکی برخی از این درهها با در نـظر داشتن ساختمان زمینشناسی پرداخته است. بدین منظور ابتدا درههای منطقهی مورد مطالعه بر اساس فرم و ساختمان تقسیمبندی شد. از مجموع 149 دره شناسایی شده، 37 دره ساختمان عمود بر گسل، 9 دره در هر یک از ساختمانهای موازی گسل، گسلی و عمود بر تاقدیس، 10 دره در ساختمان عمود بر ناودیس، 6 دره در ساختمان موازی با ناودیس، 5 مورد در ساختمان ترکیبی از گسل با ناودیس یا تاقدیس (درههای ترکیبی) و 64 درهی باقی مانده به عنوان درههای سایر معرفی گردید. برای تعیین مقدار فعالیت نئوتکتونیکی درهها از شاخصهای مورفوتکتونیک مثل گرادیان طولی رودخانه (SL)، عدم تقارن حوضهی زهکشی (AF)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (VF) و شاخص میزان پیچ و خم رودخانه (S) استفاده شد. نتایج بررسیها حاکی از آن است که منطقهی مطالعاتی از نظر شاخص (SL) در همهی طبقات انتخابی غیرفعال بوده، کمترین مقادیر SL با کم عمقترین درهها و مقادیر بالای آن بر عمیقترین درهها منطبق است. میانگین شاخص (VF) در هر یک از زیرحوضهها نشان میدهد؛ که طبقههای ترکیبی و عمود بر گسل مابین یک و دو قرار داشته و نیمه فعال است؛ اما در سایر طبقات کوچکتر از یک بوده و تکتونیک فعال میباشد. همچنین منطقه از نظر حوضهی زهکشی، نامتقارن است که علت آن فعال بودن منطقه از نظر شاخص (AF) است. پایین بودن شاخص (S) در همه طبقات مبین مستقیم بودن رودخانه و جوان و فعال بودن منطقه است. بررسی همچنان حاکی از این است که سایر درهها از فعالیت نئوتکتونیکی، کمتر متأثر شدهاند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Spatial Evaluation of Morphotectonic Indicators of Valleys Considering their Geological Structures (Case Study: Part of the Relief of Zanjan)
نویسنده [English]
- Gholam Hassan Jafari
چکیده [English]
There are many valleys in the city of Zanjan and Eijrood and parts of Abhar, Tarom and Mahneshan Zanjan province. The valleys are very different in terms of geology, lithology and physiographic factors and they are dispersed in different directions geographically with different forms. First the valleys were classified according to geological structure; totally 149 valleys was identified, 37 valleys had a structure of perpendicular to the fault, 9 valleys faulty and perpendicular to the syncline in parallel structures the fault, 6 valleys in a parallel structure with the fault, 5 valleys in a mixed structure of the fault with syncline or anticline (the mixed valleys) and the remained valleys 64, were classified as "the other valleys". Then tectonic-geomorphologic indexes were used, such as the longitudinal gradient of the river (SL), asymmetry of drainage,(AF), the index of Width of valley floor to its height (VF) and the index of maze in rivers (S), to determine the amount of neotectonic activities of the valleys. The results show that the Average Index (VF) is between one and two in the area of hybrid and perpendicular to the fault, they have semi-active and active tectonics in other classes. The entire region is active with tectonics in Index (AF) and due to the symmetry of the drainage basin. The low index (S) in all classes is the indication of young and active area and straight rivers. All sub-systems based on faults are active tectonic in all indexes. Valleys indicated as "other" are less effected by Neotectonic.
کلیدواژهها [English]
- Geology Structure
- Morphotectonic indicators
- fault
- valley
- Zanjan
مقدمه
پوستهی جامد زمین از ناهمواریهای متنوعی تشکیل شده است. به همهی فرورفتگیها و بالا آمدگیهایی که در سطح زمین وجود دارد، ناهمواری گفته میشود. ناهمواریها همیشه از نظر شکل ثابت نیستند بلکه، عوامل تغییر دهندهی چهرهی زمین، آرام آرام یا به سرعت شکل ناهمواری را تغییر میدهند. برای شناخت این تغییرات باید فرآیندهای تغییر دهنده، شناسایی و بررسی شوند. این فرآیندها را به طور خلاصه میتوان به دو دسته تقسیم کرد: فرایندهای درونی و بیرونی (داگلاس و همکاران[1]، 2001: 11). با توجه به رشد قابل توجه روابط تکتونیک جهانی و ویژگی توپوگرافی در دو دههی اخیر ژئومورفولوژیستها درصدد بررسی نقش فعالیتهای تکتونیکی در تکامل چشماندازها هستند (سامرفیلد[2]، 2000: 2). در تجزیه و تحلیل مورفوتکتونیک، به منظور شناسایی مناطق و یا برآورد تغییرات نسبی فعالیتهای زمینساخت، استفاده از شاخصهای ژئومورفیک به عنوان یک ابزار اولیه و سریع گسترش یافته است (کوکالاس و همکاران[3]، 2004: 1705). چشماندازهای کرهی زمین ترکیبی از نیروهای تکتونیکی و اقلیمی است. فرآیندهای تکتونیکی و زمینریختی همراه باهم نتایج در هم تنیدهای دارند. به این صورت که جابجاییهای قائم و افقی زمین ناشی از فعالیتهای تکتونیکی، باعث ایجاد اشکال ژئومورفولوژیکی میشود که به صورت تغییرات ارتفاعی و توپوگرافیکی در مقیاس کوچک خودنمایی میکنند (جین و همکاران[4]، 2005: 339). فعالیتهای تکتونیکی بر روی هیدرولوژی و آبرفت رودخانهها، وضعیت سنگ بستر رودخانهها و نحوهی فرسایش و رسوبگذاری اثر گذاشته و از نظر علمی اهمیت بالایی دارد (اسچوم و همکاران[5]، 2000: 2). بیشتر مطالعات مربوط به شاخصهای زمینریختی بر شاخصهای ویژه و در مکان خاصی، مثل جبههی کوهستان، یا یک حوضهی زهکشی خاص تمرکز دارند و به دست آوردن ضرایب زمینساختی فعال، برای تعیین نرخ فعالیت در مقیاس ناحیهای، مشکل است (همدونی و همکاران،[6] 2008: 151). پانت و همکارانش[7] (2010) با تفسیر دادههای ماهوارهای و شواهد زمینریختی در حوضهی زهکشی رودخانه ساتوج[8] در پایین دست گسل چنگو کاریک[9]، فعالیتهای نئوتکتونیک را با استفاده از شاخصهای مورفومتریک، مانند عدم تقارن حوضه و ناهنجاریهای زهکشی مورد بررسی قرار دادند (پانت و همکاران[10]، 2010: 169). آلتاج و همکاران[11] (2007) با انجام شاخصهای Vf و Smf در امتداد شرقی دریای سیاه در اردن، چنین نتیجه گرفتند که طولانیترین گسل، در امتداد جبههی کوهستانی شرق دریای سیاه، دارای بالاترین مقدار Vf و Smf بوده و از نظر تکتونیکی فعال است (آل تاج و همکاران، 2007: 5). پرز-پنا و همکارانش[12] (2010) با انجام پژوهشی در منطقهی سیرانوادا در شرق اسپانیا فعالیت تکتونیکی را با استفاده از شاخصهای ژئومورفیک و تحلیل الگوی زهکشی مورد بررسی قرار دادند (پرز-پنا و همکاران، 2010: 74).
عابدینی و رجائی (1383)، دربارهی نقش عوامل نوزمینساخت در تحول ژئومورفولوژی منطقهی درهدیز- دیوانداغی، با استفاده از شاخصهای شکل حوضه، شاخص پهنای کف دره به عمق آن، شاخص تقارن توپوگرافی عرضی، شاخص شکل سینوسی، شاخص تسطیح شدگی و شاخص تضاریص یا سینوسی، فعالیتهای نوزمینساختی منطقه بررسی کرده و نشان دادهاند که فعالیت تکتونیکی در منطقه بسیار شدید بوده و نقش کنترلکنندهای در ویژگیهای ژئومورفیک منطقه دارد. تکتونیک فعال همچنین موجب تشدید فعالیت پدیدههای مورفودینامیک از قبیل ریزش، جریانات واریزهای، لغزشهای تودهای، فرسایش شدید خطی و غیره شده و نهایتاً بر ناپایداری دامنهها و تغییر و تحول آنها اثر میگذارند. مددی و همکاران (1383)، در تحلیل فعالیتهای نئوتکتونیک با استفاده از روشهای ژئومورفولوژی در دامنههای شمالغربی تالش (باغرود)، برای آگاهی از فعالیتهای نیروهای درونی و تکتونیکی در این منطقه، از شاخصهای ژئومورفیک استفاده کرده و نتیجه گرفتند که منطقه از نظر تکتونیک فعال است اما میزان آن در همه جا یکسان نیست. زمانی (1384)، در تحلیلی بر تحولات تکتونیک - ژئومرفیک و هیدرولوژی چالهی مرند و دامنههای جنوبی مشرف بر آن، منطقه را از نظر زمینشناسی (تکتونیک و لیتولوژی)، ویژگیهای آب و هوایی، روند فرسایش خاک و آبخیزداری و عوامل حمل بررسی کرده است (زمانی، 1384: 124).
بیاتی خطیبی و حیدرزادگان (1384)، در تعیین مراحل تحول ژئومورفولوژیکی درههای نواحی کوهستانی با روشهای کلاسیک و ریاضی، همهی حوضهها و درههای اصلی سهند را بررسی کرده و با توجه به میزان انحنای طولی درهها و نتایج حاصل از تحلیلهای رگرسیونی، مراحل تحول درهها را تعیین کرده و علل ناهمـگونیهای آنها را با تـوجه به شواهد زمینی توجیه کردنـد. کرمی و هـمکاران (1386) در ارزیابی و پهنهبندی خطر حرکات تودهای مواد در حوضهی آبریز اوجانچای، به ارزیابی حرکات تودهای مواد در حوضهی زهکشی اوجان پرداخته و با استفاده از نقشههای توپوگرافی رقومی شده به مقیاس 1:25000 و1:50000 و نقشههای زمینشناسی و ژئومورفولوژی و دادههای سنجش از دور و بهرهگیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی و بر اساس هشت متغیر (شیب، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، فاصله از روستا یا شهر، لیتولوژی، کاربری زمین و بارش) نقشهی پهنهبندی خطر حرکات تودهای مواد را ارائه دادهاند. بیاتی خطیبی (1388)، در تشخیص فعالیتهای نئوتکتونیکی در حوضهی آبریز قرنقوچای، با استفاده از شاخصهای ژئومورفیک و مورفوتکتونیک، با استفاده از روشهای هیپسومتریک و شاخصهای مورفوتکتونیک و ژئومورفیک، به منظور تعیین اثرات نئوتکتونیک بر روی ویژگیهای رودخانهها، بر روی شبکهی زهکشی تحلیلهای مورفومتریک انجام داده و نشان داد که فعالیتهای نئوتکتونیک بر شبکهی زهکشی حوضه، کاملاً تأثیر گذاشته و توپوگرافی و اشکال ژئومورفیک و همچنین معماری درهها با بالا آمدگیها در بخشهای جنوبی و میانی حوضه مرتبط است. رنجبر و صمدزاده (1389)، در بررسی ساز وکارها و عوامل دخیل در ناپایداریهای سیستم ژئومورفیک، شامل ریـزش، جریانهای سیلابـی و لرزهخیزی بـه منظور مدیریت کارآمد خطر و خطرپذیری، بر اساس مشاهدات و مطالعات میدانی و استفاده از نرمافزار GISعلاوه بر رویداد جریانهای سیلابی که به علت وجود آبشاری با ارتفاع 300 متر بر فراز شهر ماکو اتفاق میافتد؛ تکرار بارشهای رگباری را عامل جابجایی سنگها در ابعاد متفاوتی میدانند که در صورت همراهی زمینلرزههای نه چندان بزرگ، خطری بسیار ویرانگرتر از سیل در پی خواهد داشت.
مردوخپور و معتمد وزیری (1390)، در بررسـی عوامل مؤثر در وقوع حرکات تودهای با استفاده از روش رگرسیون چـندمتغیره در حوضهی آبخیز آبیدر، ابـتدا لایههای اطلاعاتـی مورد نیاز نـظیر نـقشهی پراکنش زمینلغزشها و ریزشها و نقشههای زمینشناسی، خاکشناسی، کاربری اراضی، فاصله از آبراههها، فاصله از جادهها و فاصله از گسلها، طبقات ارتفاعی، زاویهی شیب، جهت شیب و همچنین گرادیان بارش و بارندگی متوسط سالیانهی حوضه را تهیه کرده و سپس با استفاده از روش رگرسیون چندمتغیرهی خطی، بین پارامتر درصد حرکتهای تودهای در هر واحد کاری، به عنوان متغیر وابسته با پارامترهای مختلف محاسبه شده، به عنوان متغیر مستقل، بهترین مدل آماری رگرسیون خطی را جهت پیشبینی وقوع حرکتهای تودهای در هر واحد کاری برآورد کردهاند که میتوان از روی سطح معنیداری و ضریب همبستگی مدل مناسب را انتخاب نمود.رضایی مقدم و همکاران (1390)، در بررسی تغییرات شکل هندسی رودخانه قزلاوزن با تأکید بر عوامل ژئومورفولوژی و زمینشناسی منطقه، با هدف بررسی نقش عوامل ژئومورفیک و زمینشناختی بر اشکال هندسی رودخانه و نشاندادن علت خمیدگی بستر در بازهی کوهستانی و با استفاده از معیارهای نسبت پهنا به عمق، ضریب بریدگی، شیب طولی، توان رود، ضریب خمیدگی، زاویهی مرکزی پیچانها، شکل پلان و لیتولوژی بستر رودخانه، شکل هندسی رودخانه را بررسی کرده و نتیجه گرفتند که طول زیاد رودخانه و عبور از تشکیلات مارنی و فرسایشپذیر، باعث شده است هندسه رودخانه در بازهی دشتی تحت تأثیر لیتولوژی بستر قرار بگیرد و فرسایش کناری رودخانه نقش عمدهای در پیچانرودی رودخانه داشته باشد. مقیمی و همکاران (1391)، با استفاده از مدل آنتروپی و با توجه به پنج عامل لیتولوژی، فاصله از گسل، ارتفاع، شیب و جهت شیب، خطر زمین لغزش منطقه تاقدیس نسار زاگرس شمالغربی را پهنهبندی نمودند. عابدینی و شنو (1393)، با استفاده از شاخصهای ژئومورفولوژیکی، حوضهی مشکینچای را از نظر فعالیتهای نوزمینساخت حوضهای پویا معرفی کردهاند. پژوهشگران دیگری از جمله علیپور و همکاران (2011)، فقیه و همکاران (2012)، محمود و همکاران[13] (2012)، سلیم و همکاران[14] (2013)، با استفاده از شاخصهای ارزیابی تکتونیک جنبا، پژوهشهایی انجام دادهاند.
ویژگیهای منطقهی مورد مطالعه
محدودهی مورد مطالعه از عرض 36 درجه تا 37 درجه و 15 دقیقه شمالی و طول 47 درجه و 30 دقیقه تا 49 درجه شرقی گسترش دارد و یک درجه و 15 دقیقه عرض و یک درجه و 30 دقیقه طول جغرافیایی را در بر میگیرد. این منطقه در شمال غرب ایران و در استان زنجان واقع شده و شهرستان زنجان، ایجرود و بخشی از شهرستانهای سلطانیه، طارم و ماهنشان را در بر میگیرد (شکل 1). در تقسیمات واحدهای مورفولوژیک بزرگ ایران، این منطقه در «ناحیهی زنجان» قرار گرفته که از بسیاری جهات شبیه ناحیهی شمالغرب است؛ با این همه میتوان آن را یک ناحیهی گذر از سیستم چینخوردهی البرز (طالش) به ناحیهی شمال غرب ایران در نظر گرفت. در ناحیهی زنجان چند رشته کوه موازی با جهت شمال غرب و جنوب شرق وجود دارد که با چالههای پستی از هم جدا شدهاند. مقطع زمینشناسی کوههای زنجان در امتداد عرضی، از دو واحد مجزا تشکیل شده است که به وسیلهی چالهی زنجان- ابهر از هم جدا شدهاند (علایی طالقانی، 1390: 97).
شکل(1) موقعیت جغرافیایی منطقهی مورد مطالعه در استان زنجان
مواد و روشها
در منطقهی مورد مطالعه (شهرستانهای زنجان و ایجرود و بخشهایی از سلطانیه، طارم و ماهنشان)، درهها و ترافهای فراوان و متعددی وجود دارد. این درهها و ترافها از نظر ساختمان زمینشناسی، لیتولوژیک و عوامل فیزیوگرافی بسیار متنوع بوده و در جهات مختلف جغرافیایی پراکندهاند و شکل و فرمهای متنوعی دارند. از آنجایی که موضوع این مقاله بررسی شاخصهای مورفوتکتونیک در درههای مناطقی از استان زنجان است، پس از تحدید حدود منطقهی مطالعاتی بر روی نقشهی توپوگرافی 1:50000 و استفاده از تصاویر سنجنده SRTM و به دست آوردن اطلاعات اولیه در مورد ویژگیهای فرمی و فیزیوگرافی، درههای منطقه به مثابه یک سیستم تلقی گردید و عامل ساختمان زمینشناسی منعکس شده در نقشههای زمینشناسی 1:100000، به عنوان معیار تفکیک سیستم ارضی در نظر گرفته شد. تمامی درهها در واحدهای ارضی عمود بر گسل، موازی با گسل، گسلی، عمود بر تاقدیس، عمود بر ناودیس، موازی با ناودیس، ترکیبی و سایر تقسیمبندی شد. به این صورت که از مجموع 149 دره شناسایی شده، 37 دره ساختمان عمود بر گسل، 9 دره در هر یک از ساختمانهای موازی گسل، گسلی و عمود بر تاقدیس، 10 دره در ساختمان عمود بر ناودیس، 6 دره در ساختمان موازی با ناودیس، 5 مورد در ساختمان ترکیبی از گسل با ناودیس یا تاقدیس (درههای ترکیبی) و 64 درهی باقی مانده نیز با عنوان درههای سایر در نظر گرفته شد. به منظور بررسی عوامل متغیر تأثیرگذار بر فرم درهها، ویژگیهای مورفوتکتونیک آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. نئوتکتونیک عامل مهم کنترل و توسعه لندفرمها در مناطق فعال تکتونیکی است و بهطور قابل توجهی سیستمهای ژئومورفیکی را تحت تأثیر قرار میدهد. شاخصهای تکتونیک ژئومورفولوژی استفاده شده در این مقاله، شامل: شاخص گرادیان طولی رودخانه (SL)، شاخص عدم تقارن حوضهی زهکشی (AF)، شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (VF) و شاخص میزان پیچ و خم رودخانه (S) میباشد. درههای انتخابی در بخشهای مختلف محدوده مورد مطالعه قرار گرفتهاند. بیش از 70 درصد درهها بر روی کوههای زنجان جنوبی قرار دارند که 32 درصد آن در بخش شمال غربی محدوده، 22 درصد در جنوب و 18 درصد در جنوبشرق هستند. مابقی آنها در فرونشینی زنجان- ابهر و در دامنههای جنوبغربی کوههای زنجان شمالی قرار دارند (شکل 2).
شکل(2) پراکندگی درههای منتخب به صورت حوضهای
بحث و نتایج
همزمان با چین خوردن و بالا آمدن کوههای ایران، بخشهایی از این سرزمین به صورت چالهها و فرورفتگیهایی ظاهر شدند. همه عواملی که در چین خوردن کوهها دخالت داشتند، در پیدایش این فروافتادگیها نیز نقش داشتهاند (زمردیان، 1381: 137). درههای ایران از نظر تعداد، ابعاد و شکل فیزیکی متفاوت و گوناگون بوده و از نظر منشأ تشکیل متنوع هستند. مهمترین آنها به شرح زیر میباشد:
الف) درههای ساختمانی، ب) درههای مشتق و کاوشی. اصطلاح مورفوتکتونیک برای اولین بار توسط کوبر[15] در مورد اشکال بزرگ ناهمواریهای زمین به کار رفته است. این اصطلاح به زمینهی ساختمانی ژئومورفولوژی تأکید دارد (جداری عیوضی، 1378: 34) و به مطالعهی فرایندهای پویا و دینامیک مؤثر در شکلدهی زمین و چشماندازهای موجود در آن میپردازد. امروزه ثابت شده است که تکتونیک ژئومورفولوژی کاربرد مؤثری در دانش ژئومورفولوژی دارد، این امر ناشی از ایجاد و تشکیل چشماندازها و لندفرمهای زمین است (گورابی و نوحهگر، 1386: 178). تکتونیک در علم زمینشـناسی، عوامل به وجود آورنـده ساختمانها (مثل چینها، گسلها و غیره) و نیز رابطهی شکل هندسی ساختمان به وجود آمده و نیروهای مؤثر را بازگو میکند (پورکرمانی و دیگران، 1381: 2). ارزیابی ساختمانها و لندفرمهای زمین در طول تاریخ پیدایش آنها موضوع دانش تکتونیک ژئومورفولوژی است. مسلماً اثر فعالیتهای تکتونیکی در ساختمانهای مختلف زمینشناسی به یک گونـه نیست. بر همین اساس درههای انتخابی در ناهـمواریهای شمالی و جنوبی زنجان در گـروههای مختلفی ذکر شده طبقهبندی و دادههای برآورد شده از شاخصهای مورفوتکتونیکی در ارتباط با ساختمان زمینشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. شاخصهای مورفوتکتونیکی استفاده شده در این مقاله عبارتند از:
شاخص شیب طولی رودخانه(SL)[16]
شاخص شیب طولی جریان (SL) توسط هک[17] (1973)، در یک بررسی از نقش مقاومت سنگها در جریان رودخانهای در کوههای آپالاش در جنوب شرقی ایالات متحده تعریف شدهاست (رابطهی 1) (هک، 1973: 421).
SL =(ΔH / ΔL) L رابطهی (1)
در رابطهی (1)، ΔH اختلاف ارتفاع بین دو نقطهی اندازهگیری شده، ΔL فاصله افقی بین دو نقطهی اندازهگیری شده و L طول رودخانه از نقطهی مرکزی دو نقطهی اندازهگیری شده تا سرچشمهی رودخانه است. شاخص SL در جریان رودخانهها و جویبارها بر روی بالاآمدگیهای فعال، دارای مقادیر افزایشی بوده و ممکن است مقادیر پایینتر آن مربوط به جریانهای موازی با عوارضی مانند درههای تولید شده توسط گسلش امتداد لغز باشد. ΔH/ΔL همان شیب قسمتی است که میتوان با استفاده از آن، رودخانههای کوچک با نیمرخ پر شیب و رودخانههای بزرگتر با نیمرخ کم شیب و ملایم را مقایسه کرد (فونت و همکاران[18]، 2010: 172).
شاخص SL به قدرت رودخانه بستگی دارد. قدرت رودخانه در مقطع خاصی از آن، یک متغیر با ارزش هیدرولیکی است، زیرا توانایی رودخانه در فرسایش بستر و حمل رسوب به قدرت رودخانه بستگی دارد. توان یک رودخانه با شیب سطح آب و دبی متناسب است. شیب یا گرادیان سطح آب عموماً با شیب کانال در رابطه است. همچنین قدرت رودخانه، رابطهی خوبی با طول بالادست رودخانه و مقدار دبی و پر بودن بستر رودخانه از آب دارد. شاخص SL به تغییرات شیب رودخانه خیلی حساس است. این حساسیت، ارزیابی روابط ممکن بین فعالیت تکتونیکی، مقاومت سنگ و توپوگرافی را امکانپذیر میسازد. این شاخص در مناطقی که بستر رودخانه از سنگهای سخت عبور میکند، بیشتر میشود.
همچنین میزان SL در مناطقی که حرکات تکتونیکی فعال در تغییر شکل زمین مؤثر باشد، زیاد است. آب و هوا نیز زمانی مهم است که طی دورهی مرطوب، دبیهای بزرگی را فراهم آورد. تغییرات آب و هوایی نقش مهمی را در بریده شدن سنگ بستر ایفاء مینماید که این عمل (بریده شدن سنگ بستر) در دورهی نهشتهگذاری امکانپذیر نیست، زیرا طی این دوره مواد رسوبی در کف بستر رودخانه بر جای مانده و باعث افزایش شیب بستر میشود. به عبارت دیگر، با پایین رفتن سطح اساس SL کاهش مییابد و برعکس، با بالا آمدن سطح اساس مقداری از مواد در بستر رود انباشته شده و سبب پرشیب شدن بستر میشود و در نتیجه مقدار SL را بالا میبرد (سلیمانی به نقل از حبیب الهیان و رامشت، 1390: 107). شاخصSL در منطقهی مورد مطالعه با استفاده از نقشهی توپوگرافی 1:50000 با فواصل منحنی میزان 20 متر برای تمامی درهها محاسبه گردید. از آنجایی که با توجه به تعدد درههای مورد مطالعه، ارایهی تمامی دادهها در مقالهی حاضر میسر نیست از قاعدهی استورجس برای طبقهبندی آنها استفاده شدهاست (جدول 1).
جدول (1) جدول فراوانی اعداد طبقهبندی شده برای شاخص گرادیان طول دره
طبقات |
عمودبرگسل |
موازی گسل |
گسل |
عمود براقدیس |
عمود برناودیس |
موازیناودیس |
ترکیبی |
سایر |
فراوانی |
20 – 93 |
11 |
4 |
4 |
6 |
3 |
1 |
2 |
33 |
70 |
93 - 166 |
10 |
2 |
2 |
3 |
5 |
3 |
1 |
23 |
48 |
166 - 239 |
11 |
2 |
1 |
- |
1 |
- |
2 |
3 |
19 |
239 - 312 |
5 |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
2 |
5 |
312 - 385 |
- |
- |
1 |
- |
1 |
- |
- |
2 |
3 |
385 - 458 |
- |
- |
- |
- |
- |
1 |
- |
- |
1 |
458 - 531 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
531 - 604 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
604 - 677 |
- |
- |
1 |
- |
- |
1 |
- |
- |
2 |
با توجه به میزان SL محدودههای تعیین شده میتوان گفت شاخص گرادیان رودخانه به ترتیب در زیرحوضههای «عمود بر تاقدیس»، «سایر»، «ترکیبی»، «گسلی»، «موازی گسل»، «عمود بر ناودیس»، «موازی ناودیس»و «عمود بر گسل» افزایش یافته است. بنابراین میزان این شاخص در درههای «عمود بر تاقدیس» کمتر و در درههای عمود بر گسل بیشتر از سایر درهها است. علاوه بر این میزان آن در سنگهای سست مانند مارن و شیل و آبرفتهای رودخانهای کمتر است. با این وجود، مقادیر SL در کل منطقه کم و میانگین آن مساوی 120 بوده و نشاندهندهی تحرک کم منطقه از لحاظ این شاخص میباشد. تمرکز مقادیر بالای SL در دو بخش از منطقه؛ یکی بخش غربی تا جنوب غربی، در حوالی شهرهای زنجان و سلطانیه و دیگری بخش شرقی، در نزدیکی شهر ماهنشان، بسیار مشهود بوده و نشاندهندهی فعالیت نئوتکتونیکی این مناطق است. وجود گسلهای فعال و همچنین وقوع زمین لرزههای تاریخی و دستگاهی نیز فعالیت نئوتکتونیکی این مناطق را ثابت میکند (شکل 3).
عدم تـقارن حوضهی زهکشی (Af)[19]: شـکل هندسی شبکهی رودها را مـیتوان از نظر کـیفی و کمی با
روشهای متعددی توصیف کرد. در مناطقی که شبکهی زهکشی همزمان با تغییر شکلهای تکتونیکی توسعه پیدا میکند، اغلب دارای شکل هندسی و الگوی متمایز است. عامل عدم تقارن، برای توصیف و درک ارتباط کجشدگی تکتونیکی در نواحیای با مقیاس حوضهی زهکشی و بزرگتر ارتباط داده شده است. هنگام کاربرد این شاخص فرض این است که عوامل کنترلکننده زمینشناسی و اقلیمی تأثیری در عدم تقارن نداشتهاند (حبیب الهیان و رامشت، 1390: 109).
شکل (3) مناطق فعال از نظر شاخص گرادیان طولی رودخانه در منطقهی مورد مطالعه
چنانچه تکتونیک در منطقه و یا حوضهی مورد نظر تأثیرگذار باشد، مسلماً توپوگرافی متفاوت خواهد بود و در یک سو شاهد بالا آمدگی و در سویی دیگر شاهد فرونشست و تأثیر مستقیم آن، افزایش طول آبراهههای فرعی و به تبع آن مساحت دربرگیرندهی این آبراههها در سمت بالا آمده یا فرو افتاده نسبت به سمت مقابل خواهد بود (رابطهی 2).
AF = 100)Ar / At) رابطهی (2)
در رابطهی (2) Ar مساحت قسمت راست حوضه (در جهت پایین رود) نسبت به رود اصلی و At مساحت کل حوضهی زهکشی است. عامل نامتقارن AF)) را میتوان به منظور بررسی چرخش زمینساختی در مقیاس حوضهی زهکشی استفاده نمود (ده بزرگی و همکاران، 2010: 5). برای شبکهی رودی که تشکیل شده و تداوم جریان در حالت ثابتی وجود دارد، AF باید برابر 50 باشد. مقادیر بیشتر و کمتر از 50 به ترتیب بیانگر عملکرد فرایشی در سمت راست و چپ آبـراههی اصلی است و در نتیجه حضور فعالیت تـکتونیکی را بازگو میکند. برای درههای مورد نظر در این مقاله به صورت حوضهای این شاخص برآورد و با استفاده از قاعدهی استورجس دادهها طبقهبندی گردید (جدول 2).
جدول (2) جدول فراوانی دادههای شاخص عدم تقارن حوضههای زهکشی منطقهی مورد مطالعه
طبقات |
عمود بر گسل |
موازی با گسل |
گسل |
عمود بر تاقدیس |
عمود بر ناودیس |
موازی با ناودیس |
ترکیبی |
سایر |
فراوانی |
37/27 – 85/32 |
3 |
1 |
1 |
- |
2 |
1 |
- |
6 |
14 |
85/32 – 33/38 |
3 |
1 |
2 |
- |
- |
- |
- |
2 |
8 |
33/38 – 81/43 |
8 |
3 |
- |
1 |
2 |
- |
1 |
3 |
18 |
81/43 – 29/49 |
12 |
1 |
1 |
1 |
1 |
1 |
2 |
9 |
28 |
29/49 – 77/54 |
4 |
2 |
3 |
4 |
1 |
- |
- |
16 |
30 |
77/54 – 25/60 |
2 |
1 |
1 |
2 |
- |
2 |
2 |
7 |
17 |
25/60 – 73/65 |
1 |
- |
- |
1 |
2 |
1 |
- |
11 |
16 |
73/65 – 21/71 |
4 |
- |
1 |
- |
2 |
1 |
- |
6 |
14 |
21/71- 7/76 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
3 |
3 |
با توجه به جدول(2)، میزان AF در 66 زیرحوضه کوچکتر از 50 و در 81 زیرحوضه بزرگتر از 50 بوده و نشاندهندهی فعالیت تکتونیکی همهی زیرحوضهها است. با این وجود میزان فعالیت در زیرحوضههای مختلف متفاوت است. در زیرحوضههای عمود بر گسل تقریباً 50 درصد درهها غیرفعال تشخیص داده شدند. 35 درصد درهها به سمت چپ و 15 درصد باقی مانده به سمت راست فرایش داشتند. در زیرحوضههای موازی با گسل 40 درصد درهها غیرفعال بوده و مابقی آن به سمت چپ فرایش دارند. در زیرحوضههای گسلی 55 درصد درهها غیرفعال هستند، 33 درصد آنها به سمت چپ و بقیه به سمت راست فرایش دارند. در زیرحوضههای عمود بر تاقدیس شاخص عدم تقارن حوضهی زهکشی توزیع تقریباً یکنواختی دارد، حدود 80 درصد دادهها غیرفعال بوده و مابقی به صورت مساوی به سمت راست و چپ فرایش دارند. در زیرحوضههای عمود بر ناودیس 20 درصد درهها غیرفعال هستند و درههای باقی مانده به صورت مساوی به سمت راست و چپ فرایش دارند. در زیرحوضههای موازی ناودیس 50 درصد درهها غیرفعال هستند؛ تقریبا 32 درصد به سمت راست و بقیه به سمت چپ فرایش دارند. در زیرحوضههای ترکیبی 80 درصد درهها غیرفعال هستند و 20درصد باقی مانده نیز به سمت چپ فرایش دارند؛ سایر زیرحوضهها در همهی طبقات پراکندهاند با این حال حدود 50 درصد آنها تکتونیک غیرفعال دارند و از 50 درصد باقی مانده تقریباً 34 درصد به سمت راست و 16 درصد به سمت چپ متمایلاند (جدول 3).
جدول (3) طبقهبندی میزان فعالیت درهها
مقادیر AF |
عمود بر گسل |
موازی با گسل |
گسل |
عمود بر تاقدیس |
عمود بر ناودیس |
موازی ناودیس |
ترکیبی |
سایر |
فرایش به چپ |
14 (38%) |
5 (55%) |
3 (33%) |
1 (11%) |
4 (40%) |
1 (17%) |
1 (20%) |
11 (16%) |
غیرفعال |
18 (48%) |
4 (45%) |
5 (56%) |
7 (78%) |
2 (20%) |
3 (66%) |
4 (80%) |
32 (50%) |
فرایش به راست |
5 (14%) |
0 |
1 (11%) |
1 (11%) |
4 (40%) |
1 (17%) |
0 |
20 (34%) |
به طور کلی میتوان گفت میزان فرایش و فعالیت تکتونیکی به ترتیب در زیرحوضههای «عمود بر تاقدیس»، «ترکیبی»، «گسلی»، «سایر»، «موازی گسل»، «موازی ناودیس»، «عمود بر گسل» و «عمود بر ناودیس» افزایش یافـته است. بـنابراین، میزان فـعالیت در زیرحوضههای عمود بر تاقدیس کمتر و در زیرحوضههای عمود بر ناودیس بیشتر از سایر درهها است. در زیرحوضههای گسلی، عمود بر تاقدیس و ترکیبی بیش از 50 درصد درههای انتخابی گویای فعالیت کم تکتونیکی هستند. مناطق فعال با گسلها و زمینلرزههای اتفاق افتاده همخوانی داشته و نشاندهندهی تکتونیک فعال این مناطق است (شکل 4).
شکل(4) مناطق فعال از نظر شاخص عدم تقارن حوضهی زهکشی برای منطقهی مورد مطالعه
شاخص پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)[20]: به صورت نسبت عرض کف دره به میانگین ارتفاع آن تعریف
میشود (رابطهی 3).
(رابطهی 3) |
VF= 2 VFW / [(Eld – Esc) +(Erd – Esc)] |
در رابطه فوق، Vf نسبت عرض کف دره به ارتفاع دره است؛ Vfw عرض بستر دره؛ Eld ارتفاع سمت چپ دره؛ Erd ارتفاع طرف راست دره؛ Esc ارتفاع متوسط بستر دره از سطح دریا میباشد (شکل 3). این شاخص تفاوت میان درههای با بستر عریض نسبت به ارتفاع دیواره دره (U شکل) با درههای پرشیب و باریک (V شکل) را نشان میدهد. در درههای U شکل، معمولاً مقادیر Vf بالا هستند، در حالی که درههای V شکل مقادیر نسبتاً کمی از Vf را دارند. در جایی که مقادیر Vf پایین است، نرخهای بالاتری از بالا آمدگی و بریدگی را شاهد هستیم (بال، 2007: 126-125). این شاخص بر روی جبهههای کوه در شرق و مرکز منطقهی بتیک کوردیلرا[21] اعمال شده است (پدررا و همکاران[22]، 2009: 218). بدون شک مورفولوژی درهها متفاوت است. به عنوان مثال، بعضی از درهها v شکل هستند و برخی دیگر که عمدتاً در پایکوه قرار دارند، دارای کف پهن هستند. بنابراین، نسبت پهنای درهها به ارتفاع دیوارهها متفاوت خواهد بود. این شاخص معمولاً نشان میدهد که آیا رودخانه به حفر بستر خود میپردازد و یا فرسایش به صورت جانبی به طرف ارتفاعات و دامنههای حاشیهی رودخانه انجام میگیرد (رامشت و شاهزیدی، 1390: 91). اگر مقدار VF کوچکتر از 1 باشد، تکتونیک بسیار فعال است، اگر ما بین 1 و 2 باشد، نیمهفعال، و اگر بزرگتر از 2 باشد، غیرفعال یا آرام است. به طور کلی اگر پهنای کف دره کم و ارتفاع خطالرأسها زیاد باشد، نشانگر تکتونیک فعال است و اگر پهنای کف زیاد شده و از ارتفاع خطالرأسها کاسته شود، مبین آرام بودن منطقه از نظر تکتونیک و غلبهی فرسایش است. شاخص VF برای درههای انتخابی محاسبه شده و بر اساس قاعدهی استورجس طبقهبندی گردید (جدول 4) و توزیع آنها در ساختمانهای زمینشناسی مختلف در جدول (5) آمده است.
جدول (4) فراوانی اعداد طبقهبندی شده برای شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن
طبقات |
عمود بر گسل |
موازی گسل |
گسل |
عمود بر تاقدیس |
عمود بر ناودیس |
موازی ناودیس |
ترکیبی |
سایر |
فراوانی |
11/0 – 66/1 |
27 |
7 |
7 |
8 |
8 |
6 |
2 |
53 |
118 |
66/1 – 21/3 |
4 |
2 |
1 |
1 |
1 |
- |
3 |
4 |
16 |
21/3 – 76/4 |
4 |
- |
1 |
- |
- |
- |
- |
2 |
7 |
76/4 – 31/6 |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
2 |
3 |
31/6 – 86/7 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
1 |
1 |
86/7 – 41/9 |
- |
- |
- |
- |
1 |
- |
- |
- |
1 |
41/9 – 96/10 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
96/10–51/12 |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
1 |
51/12– 14 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
1 |
1 |
جدول (5) طبقهبندی شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن
مقادیر VF |
عمود بر گسل |
موازی با گسل |
گسل |
عمود بر تاقدیس |
عمود بر ناودیس |
موازی ناودیس |
ترکیبی |
سایر |
فعال |
20 (1/54%) |
7 (8/77%) |
7 (8/77%) |
8 (9/88%) |
7 (70%) |
5 (3/83%) |
2 (40%) |
49 (8/77%) |
نیمه فعال |
8 (6/21%) |
1 (1/11%) |
0 |
0 |
0 |
1 (7/16%) |
2 (40%) |
5 (9/7%) |
غیرفعال |
9 (3/24%) |
1 (1/11%) |
2 (2/22%) |
1 (1/11%) |
3 (30%) |
0 |
1 (20%) |
9 (3/14%) |
تعداد 105 زیرحوضه از نظر تکتونیکی فعال، 17 زیرحوضه نیمه فعال و 26 زیرحوضه غیرفعال هستند. بیشتر درههای فعال، معادل 89 درصد، در زیرحوضهی عمود بر تاقدیس قرار گرفتهاند، 11 درصد باقی مانده نیز در منطقهی غیرفعال قرار دارند؛ کمترین میزان فعالیت معادل 40 درصد در درههای ترکیبی قرار گرفته است، 40 درصد این درهها در منطقهی نیمه فعال و 20 درصد دیگر در منطقهی غیرفعال پراکنده شدهاند (شکل 5).
شکل (5) مناطق فعال از نظر شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع در منطقهی مورد مطالعه
بیشترین میزان درههای نیمهفعال در زیرحوضهی عمود بر گسل قرار گرفتهاند (22 درصد)، در زیرحوضههای گسلی، عمود بر تاقدیس و عمود بر ناودیس هیچ یک از درههای انتخابی در منطقهی نیمهفعال نیستند. بیشترین درصد درههای منطقهی غیرفعال در زیرحوضهی عمود بر ناودیس قرار دارند (30 درصد) که میزان آن در زیرحوضهی موازی ناودیس معادل صفر و در زیرحوضههای عمود بر تاقدیس و موازی گسل حدود 11 درصد است. به طور کلی میزان فعالیت به ترتیب در زیرحوضههای «ترکیبی»، «عمود بر گسل»، «عمود بر ناودیس»، «گسلی»، «سایر»، «موازی گسل»، «عمود بر تاقدیس» و «موازی ناودیس» افزایش یافته است. به عبارتی بر اساس این شاخص؛ میزان فعالیت در زیرحوضههای «ترکیبی» کمتر و در زیرحوضههای «موازی ناودیس» بیشتر از سایر درهها است.
سینوزیتهی (پیچ و خم) رودخانه (Sr): متناسب با تغییرات تکتونیکی که منجر به تغییر شیب درهی رودخانه میشود، جهت حفظ تعادل شیب رودخانه، پیچ و خم رودخانه نیز جابجا میشود. تأثیر ثانویهی این تطبیق آن است که رودخانه از یک انحناء به انحناء دیگر تغییر مکان میدهد و مقدار جابجایی مئاندر و دستکاری (تغییر شکل) دشت سیلابی سرعت میگیرد. بنابر این ثابت شده که این تأثیر ثانویه میتواند به عنوان ابزار شناسایی برای تشخیص نواحی دارای حرکات تکتونیکی جوان به کار رود (عابدینی و رجائی، 1383: 131). در این شاخص رودخانههایی که پیچ و خم زیادی دارند، به حالت تعادلی نزدیکترند و حالت مستقیم مسیر رودخانه حاکی از جوان بودن منطقه و فعالیت نئوتکتونیکی است. این شاخص از رابطهی (4) به دست میآید.
Sr = C / V (رابطهی 4)
در این رابطه، C طول رودخانه یا جریان و V طول دره است (شکل 6). هر چه مقدار Sr زیادتر باشد حاکی از رسیدن رودخانه به حالت تعادل و هر چه مقدار Sr کمتر باشد نشانگر تکتونیک فعال در منطقه است. یعنی هر چه طول رودخانه نسبت به طول دره (صورت کسر نسبت به مخرج کسر بیشتر باشد) بیشتر باشد، رودخانه به حالت تعادل رسیده و فعالیت تکتونیکی در آن ضعیف است. به منظور طبقهبندی مقادیر به دست آمده از نتایج شاخص پیچ و خم رودخانه، از قاعدهی استورجس استفاده گردید (جدول6). بر طبق جدول (6) و شکل (7)، شاخص پیچ و خم رودخانه در 66 درصد کل درههای انتخابی و 80 درصد زیرحوضههای عمود بر ناودیس و ترکیبی، 76 درصد سایر، حدود 65 درصد زیرحوضههای عمود بر گسل و موازی ناودیس، حدود 45 درصد زیر حوضههای عمود بر تاقدیس و گسلی و 33 درصد زیرحوضهی موازی گسل مابین 01/1 تا 15/1 قرار دارند، و بیش از 85 درصد زیرحوضهها در بازهی 01/1 - 29/1 واقع شدهاند، بنابر این منطقه از نظر این شاخص نیز بسیار فعال است و میزان فعالیت به ترتیب در زیرحوضههای «عمود بر تاقدیس»، «موازی گسل»، «گسلی»، «عمود بر گسل»، «موازی ناودیس»، «سایر»، «ترکیبی» و «عمود بر ناودیس» افزایش یافته است.
شکل (6) نحوهی مشخص کردن سینوزیتهی رودخانه
جدول (6) فراوانی اعداد طبقهبندی شده برای شاخص پیچ و خم رودخانه
طبقات |
عمود برگسل |
موازی گسل |
گسل |
عمود برتاقدیس |
عمود برناودیس |
موازی ناودیس |
ترکیبی |
سایر |
فراوانی |
01/1 - 14/1 |
23 |
3 |
4 |
4 |
8 |
4 |
4 |
48 |
98 |
14/1 – 27/1 |
9 |
5 |
1 |
4 |
1 |
1 |
- |
10 |
31 |
27/1 – 4/1 |
2 |
- |
2 |
1 |
1 |
1 |
1 |
4 |
12 |
4/1 – 53/1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
53/1 – 66/1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
1 |
1 |
66/1 – 79/1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
79/1 – 92/1 |
2 |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
3 |
92/1 – 05/2 |
1 |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
1 |
05/2 – 2/2 |
- |
- |
2 |
- |
- |
- |
- |
- |
2 |
شکل (7) مناطق فعال از نظر شاخص سینوسی رودخانه در منطقهی مورد مطالعه
بر اساس جدول (7) SL ، میتوان گفت در هیچ کدام از درههای انتخابی، شاخص مناسبی برای ارزیابی وضعیت مورفوتکتونیک نبوده، در صورتی که بر اساس سایر شاخصها منطقه فعال شناخته شده است، با این تفاوت که؛ AF برای وضعیت درههای عمود بر ناودیس، SR برای بررسی وضعیت تکتونیکی در درههای عمود بر تاقدیس و موازی با ناودیس و VF برای ارزیابی وضعیت مورفوتکتونیکی درههای عمود بر گسل و گسلی شاخص مناسبی بودهاند.
جدول(7) میانگین عددی شاخصهای مورفوتکتونیک
دره |
عمود بر گسل |
موازی گسل |
گسل |
عمود بر تاقدیس |
عمود بر ناودیس |
موازی ناودیس |
ترکیبی |
سایر |
SL |
غیر فعال |
غیر فعال |
غیر فعال |
غیر فعال |
غیر فعال |
غیر فعال |
غیر فعال |
غیر فعال |
میانگین |
6/147 |
3/125 |
5/126 |
7/75 |
4/143 |
7/129 |
4/123 |
03/109 |
AF |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
میانگین |
94/46 |
14/44 |
11/45 |
38/52 |
25/50 |
8/52 |
64/50 |
65/52 |
VF |
نیمه فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
نیمه فعال |
فعال |
میانگین |
06/1 |
87/0 |
74/0 |
82/0 |
64/0 |
56/0 |
17/1 |
83/0 |
SR |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
فعال |
میانگین |
13/1 |
2/1 |
17/1 |
17/1 |
1/1 |
14/1 |
09/1 |
13/1 |
نتیجهگیری
هر یک از شاخصهای مورد بحث در این بررسی یک طبقهبندی نسبی از فعالیت تکتونیکی ارائه دادهاند که برای مطالعاتشناسایی و بررسیهای مقدماتی مفید هستند. وقتی چندین شاخص در یک ناحیهی خاص برای طبقهبندی و تجزیه و تحلیل فعالیت تکتونیکی به کار برده شوند، نسبت به کارگیری یک شاخص، نتایجِ مستدلتری را در برخواهند داشت. بر همین اساس برای ارزیابی فعالیتهای درونی منطقهی مطالعاتی از چهار شاخص ذکر شده استفاده گردید. منطقهی مطالعاتی از نظر شاخص گرادیان طول رودخانه در همهی طبقات انتخابی غـیرفعال است با این وجود مقادیر آن با میزان گسترش درهها مرتبط است، کمترین مقادیر SL با کمعمقترین درهها همخوانی داشته و مقادیر بالای آن بر عمیقترین درهها منطبق هستند. میانگین نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن در هر یک از زیرحوضهها نشان میدهد؛ که طبقههای ترکیبی و عمود بر گسل مابین یک و دو قرار داشته و نیمهفعال است؛ اما در سایر طبقات کوچکتر از یک بوده و تکتونیک فعال میباشد. همچنین حوضهی زهکشی نامتقارن منطقه نشاندهندهی فعال بودن منطقه است. شاخص سینوسی پایین رودخانه نیز در همهی طبقات مبین مستقیم بودن رودخانه و جوان و فعال بودن منطقه است. مناطق فعال در همهی شاخصها منطبق بر گسلهای فعال منطقه است. زیرحوضههای سایر از نظر شاخص گرادیان طولی دره دارای فعالیت تکتونیکی کم، از نظر شاخص کجشدگی تکتونیکی و شاخص نسبت پهنای کف بستر به ارتفاع آن، دارای فعالیت تکتونیکی متوسط و از نظر شاخص سینوسی رودخانه فعالیت تکتونیکی زیادی دارند.
[1]- Duglas W. et al.,
[2]- Summerfield et al.,
[3]- Kokkalas et al.,
[4]- Jain et al.,
[5]- Schoumm et al.,
[6]- EL Hamdouni et al.,
[7]- Pant et al.,
[8]- Satluj
[9]- Chango Kaurik
[10]- Dant et al.,
[11]- AL-Taj et al.,
[12]- Perez-Pena et al
1- Mahmood & et al, 2012
2- Selim & et al, 2013-
1- Kober
[16]- Stream-gradient index
[17]- Hack
[18]- Font et al.,
1- Asymmetric Factor
1- Valley Floor Width-to-Height Ratio
[21]- Betic Cordillera
[22]- Pedrera et al,