Document Type : پژوهشی

Authors

1 Professor at the University of Tehran, Faculty of Environmen Science, Tehran, Iran

2 - Phd Candidate at the University of Hormozgan, Faculty of Agriculture and Natural Resource, Bandar Abbas, Hormozgan, Iran (Corresponding Author)

3 - Associated Professor at the Atomic Organization of Tehran, Institute of Fuel Cycle, Iran

4 Assistant Professor at University of Hormozgan, Faculty of Agriculture and Natural Resource, Bandar Abbas, Iran

5 Assistant Professor at University of Hormozgan, Faculty of Agriculture and Natural Resource, Bandar Abbas

Abstract

Soil management is necessary in order to optimize utilization and decrease degradation. The present study aimed to measure the relative importance of the erosion rates and sediment yields of homogeneous units in land-uses and geological formations. Accordingly, Fargas, BLM models, and direct field measurements of soil erosion were used. Then, the degree of homogeneous units' erosion on the map of land use and geology formation were extracted. In addition, the amount of the sediment caused by surface erosion, rill, and gully was measured. The total mean of sediments per land use and the geology information were measured. The areas including the participation of each of the produced sediments were also found. The results revealed that the highest amount of the sediment deposits in basin were for the range lands called B S33R42G21, C S34R43G32, and D S34R43G32 with the mean of 38.73(ton/ha) and for the Razak Information called C S43R42G21  and D s44R43G32 with the mean of 17.83(ton/ha). The highest amount of sediment deposits were also for the rangelands and Asmari formation, respectively, with the means of 64.9% and 55.43%. Bakhtyari formation and cultivation, in contrast, had the lowest relative importance in sediment yield of the Tange Bostanak watershed.
 

Keywords

مقدمه

فرسایش خاک یکی از مشکلات محیطی است که تهدیدی برای منابع طبیعی، کشاورزی و محیط زیست به شمارمی­رود (رحمان و همکاران[1]، 2009: 1724). اطّلاعات زمانی و مکانی از فرسایش خاک در اقدامات مدیریتی، کنترل فرسایش و مدیریت حوضه­های آبخیز نقش مؤثری دارد (هاشمی و عرب­خدری، 1386؛ 45، راستگو و همکاران، 1385؛ 99). امروزه کمتر منطقه­ای را در سطح زمین می‌توان یافت که در معرض تخریب و فرسایش قرار نگرفته باشد (احمدی، 1378؛ 195). لذا جبران خاک فرسایش یافته برای طبیعت، به ­ویژه در مناطق خشک که شرایط برای تشکیل خاک بسیار نامساعد است، بسیار دشوار و طولانی می‌باشد (کردوانی، 1377؛ 7). بدین ترتیب شناخت مناطق حساس به فرسایش و رسوب­زا و پهنه‌بندی آن در قسمت‌های مختلف یک حوضه‌ی آبخیز یکی از موارد اساسی در اولویّت‌بندی مناطق جهت کارهای اجرایی حفاظت خاک و آبخیزداری می‌باشد. اگر بتوان با دقّت قابل قبول فرسایش سازندها را به دست آورد می­توان برای کنترل فرسایش نیز راه­های مؤثرتر و اقتصادی­تری ارائه کرد (فیض­نیا و همکاران، 1382؛ 34). از مدل­های فرسایش خاک می­توان برای مطالعه و بررسی روش­های فرسایش در رابطه با تغییرات زمین و چگونگی استفاده از آن و شناخت منابع رسوبی استفاده کرد (فنگ و همکاران[2]، 2010؛ 239). در این ­باره نوجوان و همکاران (1391) با استفاده از مدل­های Fargas و [3]BLM به بررسی شدت فرسایش در حوضه­ی آبخیز بندره استان آذربایجان غربی اقدام کردند. نامبردگان به این نتیجه رسیدند که روش Fargas و BLM دارای توافق با یکدیگر از نظر شدت فرسایش می‌باشند. بر اساس مطالعات عبدی و همکاران[4] (2014) در حوضه­ی آبخیز آق­بلاق آذربایجان با استفاده از دو مدل Fargas و BLM، 82% مساحت حوضه بر اساس مدل فارگاس در طبقه خیلی شدید و مدل BLM نیز حدود 80% مساحت حوضه را در طبقات فرسایش متوسط و خیلی ناچیز طبقه­بندی کرده که عدم تطابق بین نتایج پهنه­بندی خطر فرسایش را نشان می­دهد. همچنین صدوق و همکاران (1394) در حوضه­ی آبخیز کهمان از سه مدل Fargas، BLM و EPM استفاده کردند که نتایج تحقیق نامبردگان نشان داد نتایج پهنه­بندی خطر فرسایش دو مدل کیفی Fargas و BLM با هم تطابق ندارند و مدل BLM تطابق بیشتری با فرسایش منطقه دارد. نجفی و صادقی (1392) در تحقیقی جهت اعتبارسنجی سهم­های فرسایش و رسوب­زایی سازندهای زمین­شناسی حوضه­ی آبخیز ایده­لو از روش انگشت­نگاری رسوب و اندازه­گیری میدانی بر اساس واحدهای همگن مدل BLM استفاده کردند. نتایج حاصل از اندازه­گیری مستقیم نشان داد که وضعیت فرسایشی شدید حاصل از نقشه­ی سیمای فرسایش با کد C S23R41G42 و میزان میزان فرسایش 4/34 تن در هکتار در سال در رتبه­ی نخست قرار می­گیرد. فارگاس و همکاران[5] (1997، 359-357)،روشی را ارائه نمودند که در آن با استفاده از دو عامل فرسایش‌پذیری نوع سنگ و تراکم زهکشی سعی در شناخت منابع منطقه­ای رسوب­زا (شدت فرسایش) در سطح منطقه­ای نمودند. در منطقه تنگ­بستانک لازم بود تا سهم مشارکت کاربری­های اراضی و سازندهای زمین­شناسی جهت مدیریت صحیح حفاظت خاک مشخص گردد. براین اساس هدف از تحقیق حاضر پهنه­بندی خطر فرسایش خاک بر اساس نقشه کاربری اراضی (طبق مدل BLM) و سازندهای زمین شناسی (طبق مدل Fargas) و تشکیل واحدهای همگن (روش صادقی، 2005) بود، که با استفاده از این واحدها اندازه­گیری مستقیم مقدار رسوب تولیدی (بر اساس اندازه­گیری فرسایش­های سطحی، شیاری و خندقی) و تعیین سهم مشارکت کاربری­ها و سازندها بر رسوب خروجی حوضه انجام گرفت. 

معرفی منطقه­ی مورد مطالعه

حوضه‏ی مورد مطالعه در این بررسی، تحت عنوان حوضه­ی آبخیز تنگ بستانک در حدود 80 کیلومتری شمال ­غرب شهرستان شیراز و در موقعیت جغرافیایی ²43¢03°52 تا ²36¢13°52 شرقی و ²33¢16°30 تا ²18¢25°30 شمالی واقع شده است. شکل (1)، موقعیّت منطقه و راه‏های دسترسی به آن را نشان می‌دهد.       

 

شکل (1) موقعیت حوضه­ی آبخیزتنگ بستانک و راه‏های دسترسی به آن

مواد و روش­ها

1- تهیه‌‌ی نقشه‌ی زمین‌شناسی منطقه با مقیاس 1:25000 بر اساس روش SFF حاصل از تصویر ماهواره لندست سنجنده OLI (شکل2)- 2- تهیه‌ی نقشه‌ی توپوگرافی با مقیاس 1:25000 حاصل از DGN فایل­ها -3-  تهیه­ی نقشه­ی کاربری اراضی با تکنیک بیشترین تشابه (ML) (شکل2) و همچنین تهیه‌ی فایل KML از شبکه­ی آبراهه­ها و مرز حوضه.

 

 

 

   

شکل (2) نقشه­ی کاربری اراضی و زمین­شناسی حوضه­ی آبخیز تنگ بستانک

جدول (1) معیار تعیین کلاس خطر فرسایش و رسوبزایی

کلاس

میزان خطر

ارزش نسبی

1

کم

10>

2

متوسط

20-10

3

زیاد

30-20

4

شدید

40-30

5

بسیار شدید

40<

مأخذ: فارگاس و همکاران (1997؛ 347)

مدل فارگاس[6] در سال 1997 توسط فارگاس و همکاران ابداع شده است. اجرای این مدل شامل مراحل ذیل می­باشد. 1- تعیین شاخص فرسایش‌پذیری حوضه: در این مرحله برای هر واحد سنگی میزان فرسایش­پذیری مشخص می­شود. 2-  روی­هم ‌اندازی نقشه‌ی آبراهه­­ها و نقشه‌ی واحدهای سنگی و ارزش‌گذاری میزان تراکم زهکشی در هر واحد سنگی. 3- در نهایت تعیین خطر فرسایش با استفاده از ضریب ارزشی (جدول 1) ارائه شده توسط فارگاس و همکاران (1997).

 

شکل (3) تراکم زهکشی و سختی سازند بر اساس مدل Fargas

ـ مدل BLM

این روش توسط دفتر مدیریت اراضی آمریکا ابداع شده است و مراحل اجرای این مدل نیز شامل مراحل ذیل می‌باشد: 1- تهیه‌ی نقشه‌ی تیپ فرسایش با استفاده از عکس‌های هوایی و بازدیدهای صحرایی. 2- تعیین امتیاز عامل فرسایش سطحی (توسط آب، باد، نیروی ثقل و...) با دامنه‌ی عددی 14-0. 3- تعیین امتیاز عامل وجود لاشبرگ سطحی در خاک با دامنه‌ی عددی 14-0. 4- تعیین امتیاز عامل پوشش سنگی سطح زمین با دامنه‌ی عددی 14-0. 5- تعیین امتیاز عامل آثار تخریب در سطح زمین با دامنه‌ی عددی 14-0. 6- تعیین امتیاز عامل وجود فرسایش شیاری با دامنه‌ی عددی 14-0. 7- تعیین امتیاز عامل آثار رسوب‌گذاری حاصل از جریان با دامنه‌ی عددی 15-0. 8- تعیین امتیاز عامل وجود فرسایش خندقی با دامنه‌ی عددی 15-0 (رفاهی، 1379: 271-269). وضعیت فرسایش را برحسب جمع نمرات عوامل هفت‌گانه عرضه شده است (جدول4) و طبق این جدول وضعیت کلی فرسایش برای هر تیپ فرسایشی مشخص می‌شود.

جدول (4) وضعیت فرسایش برحسب جمع نمرات هفت عامل

وضعیت فرسایش

جمع نمرات عوامل هفتگانه

جزئی

20-0

کم

40-21

متوسط

60-41

زیاد

80-61

خیلی زیاد

100-81

مأخذ: رفاهی، 1379؛ 271

جهت تهیه واحدهای همگن از روش صادقی (2005) استفاده شد، به­ طوری که برای هر کاربری و هر سازند با توجه به موقعیّت آن­ها در پهنه­های مختلف فرسایشی، هر واحد از مقاوم به فرسایش (امتیاز 0 تا 20) تا فرسایش خیلی شدید (امتیاز 80 تا 100) طبقه­بندی شد. بر اساس شدت فرسایش واحدهای کاری (کاربری­های اراضی و سازندهای زمین­شناسی) حروف A تا E اختصاص داده شده که این حروف شدّت فرسایش در حالت کلّی را برای واحد مربوطه بیان می­کند. برای دقیق­تر شدن نتایج و اندازه­گیری­ها سه پدیده فرسایش سطحی (S)، شیاری (R) و خندقی (G) مدنظر قرار گرفتند که دو زیرنویس را به­خود اختصاص می­دهند. زیرنویس اوّل یکی از طبقات 1 تا 5 را شامل می­شود و بیانگر شدت فرسایش واقع بر این پدیده­ها می­باشد و زیرنویس دوم حاصل از سطح پوشش هر پدیده بوده و یکی از کدهای 1 تا 4 را به­خود اختصاص می­دهد که به­ترتیب برای سطوح پوششی 0تا 25، 25 تا 50، 50 تا 75 و 75 تا 100 درصد استفاده شد. به­طور کلی یک واحد کاری با کدی مثل B S23R22G41 نمایش داده می­شود (صادقی و نجفی، 1392؛ 168) که B بیان­گر طبقه شدت فرسایش، S فرسایش سطحی، R فرسایش شیاری، G  فرسایش خندقی، زیرنویس اول شدت فرسایش روی پدیده و زیرنویس دوّم سطح پدیده را نشان می­دهند. برای اندازه­گیری صحرایی اقدام به پیکه­کوبی جهت اندازه­گیری فرسایش سطحی شد. در مطالعه­ی شیارها نقشه­ی شیب و جهت شیب منطقه استخراج شد. طول هر شیار از نقطه­ی آغازین تا پایین­ترین نقطه آن با استفاده از متر در هر دامنه­ی اندازه­گیری شد. عرض و عمق هر شیار در سه نقطه (پایین­دست، میان­دست و بالادست) با استفاده از متر اندازه­گیری شد. مساحت مقطع شیار که به ­عنوان مشخصه­ای مهم در ارزیابی فرسایش شیاری بر آن تأکید شده­است (واعظی و قره­داغی، 1392؛ 874)، بر مبنای شکل مقطع با استفاده از داده­های عرض و عمق شیار در سه نقطه در طول شیار تعیین و میانگین آن محاسبه گشت. حجم شیار نیز که از مشخصه­های مهم در پیش­بینی فرسایش شیاری بیان شده­است (کسالی و همکاران، 2006؛ 135)، از ضرب طول شیار در میانگین سطح مقطع آن به دست آمد. مقدار هدر رفت خاک در هر شیار (تن در هکتار) که بیانـگر سـهم این فرسایش در تـخریب خاک در زمین­های شـیب­دار می­باشد بر مبنای حجم شیار و چگالی ظاهری خاک محاسبه شد. همچنین برای بسط سهم شیارها در هدررفت خاک در هر هکتار تعداد شیارها در واحد سطح لحاظ شدند. فرسایش شیاری بر اساس هدررفت خاک (تن) در واحد سطح مـحدوده­ی زهکش شـیارها (هکتار) بـر حسب تن در هکتار بـه دست آمد. بـرای اندازه­گیری فرسایش خندقی در هر آبکند سه مقطع بالادست، میانی و پایین دست تعیین و مقاطع مورد نظر با پیکه‌های چوبی نصب شده در طرفین مقطع، مشخص ‏گردید. سپس فاکتورهای مختلف شکل‏شناسی آبکند‌ها مثل عرض بالا و پایین، عمق هر مقطع، سطح مقطع، ارتفاع رأس، و میزان عقب‏نشینی پیشانی آبکند (رأس)، به کمک نخ با فواصل مدرج 25 سانتی­متری و نصب‏‏شده روی پیکه‌ها اندازه‌گیری گردید. علاوه بر این فاصله مقطع بالادست تا پیشانی آبـکند نیز اندازه‏گیری و ثبت می‏شود. در ادامه­ی اطلاعات ثبت­شده از هر آبکند در محیط اتوکد[7] ترسیم و پلان مقطع مورد نظر تعیین می‏شود. در پلان عمومی هر مقطع طولانی‏ترین خط عمودی که عرض بالا و تالوگ را به هم وصل می‏کند حداکثر عمق آن را نشان می‏دهد. در مرحله بعد تعیین اختلاف مساحت مربوط به هر مقطع پس از هراندازه­گیری محاسبه، سپس میانگین اختلاف سطح دو مقطع کناری در فاصله بین آن دو ضرب شده و به حجم هدررفت خاک ناشی از فرسایش آبکندی طی مقاطع زمانی نسبت داده می‏شود. پس از آن در محیط Excel مجموع حجم خاک فرسایش یافته از تمامی آبکندهای سطح هر واحد همگن به دست می‏آید (مهدوی و همکاران، 1388: 54).

بحث و نتایج

نقشه­ی حاصل از پهنه­بندی شدت فرسایش در روش فارگاس و همکاران (1997) روی سازندهای زمین­شناسی در شکل (3) نشان داده شده است. طبقه­ی­ متوسط 12/6023 هکتار، طبقه­ی زیاد 1/1302 هکتار و طبقه­ی­ شدید 36/848 هکتار است. طبقات شدت فرسایش مدل BLM روی کاربری­های اراضی در شکل (4) نشان داده ­شده است. مساحت طبقه­ی­ شدت فرسایش کم 05/2078 هکتار، طبقه­­ی شدت فرسایش متوسط 32/4502 هکتار و طبقه­ی شدت فرسایش زیاد 46/1592 هکتار از سطح حوضه می­باشند. همان­گونه که مشخص هست در مدل فارگاس 72/73% از سطح حوضه شدت فرسایش متوسط بوده و این شدت برای مدل BLM معادل 1/55% می­باشد. طبقه­ی شدت فرسایش متوسط در مدل فارگاس 93/15% از سطح حوضه هست، در صورتی­که این طبقه در مدل BLM 49/19% هست. اختلاف مدل­ها در این طبقات در مجموع حدود 18/22% می­باشد و در طبقات فرسایشی دیگر به طور میانگین 85/17% با هم اختلاف دارند که این رقم در کل 03/40% اختلاف در پهنه­بندی اراضی دارند. مدل Fargas بر پایه‌ی نقشه‌ی زمین‌شناسی می­باشد، در صورتی‌که مدل BLM بر پایه‌ی نقشه‌­ی تیپ‌های فرسایش است. از سوی دیگر مدل Fargas بر پایه‌ی اصول نظری دو عامل فرسایندگی (عامل تراکم زهکشی) و عامل فرسایش‌پذیری (عامل حساسیّت سنگ به فرسایش) پایه‌ریزی شده­است، در صورتی‌که در مدل BLM هفت عامل در نظر گرفته شده و به مشاهدات صحرایی از جهت تعیین تیپ‌های فرسایشی توجه بیشتری صورت گرفته است. این دو مدل در پهنه­بندی حدود 60% اراضی مشترک هستند. نوجوان و همکاران (1391) بیان کردند که این دو مدل در پهنه­بندی شدت فرسایش در 85/73% از سطح اراضی اشتراک دارند.

 

 

   
   
   

شکل (4) پهنه­بندی شدت فرسایش روی سازندهای آسماری، بختیاری، پابده­گورپی، رازک، کشکان و کواترنری (به­ترتیب از بالاسمت راست)

مطابق شکل (4) در سازند آسماری طبقات شدت فرسایش متوسط، زیاد و شدید به ترتیب 47/4345، 74/20، 52/367 هکتار، در سازند بختیاری طبقات  شدت فرسایش متوسط، زیاد و شدید به ترتیب 6/139، 91/870، 31/12 هکتار، در سازند کشکان طبقات شدت فرسایش متوسط، زیاد و شدید به ترتیب 15/187، 68/429، 32/17 هکتار، در سازند پابده­گورپی طبقات شدت فرسایش متوسط، زیاد و شدید به ترتیب 53/128، 16/16، 78/237 هکتار، در سازند رازک طبقات شدت فرسایش متوسط و شدید به­ترتیب 48/52 و 09/233 هکتار و در سازند کواترنر طبقات شدت فرسایش متوسط و زیاد به ترتیب 57/1321 و 4/28 هکتار وسعت دارند.

   
   

 شکل (5) پهنه­بندی شدت فرسایش روی کاربری­های باغات، جنگل، زراعت و مراتع (به­ترتیب از بالاسمت راست)

جدول (6) نتایج  نسبی تولید رسوب حاصل از انواع فرسایش (تن در هکتار) کاربری

مجموع میانگین­ها

کد واحدکاری

میانگین فرسایش خندقی

میانگین فرسایش شیاری

میانگین فرسایش سطحی

کاربری اراضی

317/0

B S23R11G21

C S22R22G21

07/0

1/0

09/0

2025/0

075/0

0975/0

زراعت

519/5

B S22R21G22

C S23R22G31

D S22R22G31

265/0

282/0

292/0

09/2

52/2

5/3

15/2

78/2

78/2

جنگل

993/7

B S23R21G11

C S23R32G32

D S22R32G42

-

376/0

63/0

35/3

85/4

75/5

96/1

24/3

32/3

باغ

73/38

B S33R42G21

C S34R43G32

D S34R43G32

65/0

925/0

955/0

03/12

17/26

66/27

08/10

67/18

12/19

مرتع

مطابق شکل (5) در کاربری جنگل طبقات شدت فرسایش کم، متوسط، زیاد به ترتیب 61/463، 64/3076، 39/861 هکتار، در کاربری زراعی طبقات شدت فرسایش کم، متوسط، زیاد به ترتیب 4/1605، 84/209، 02/4 هکتار، در کاربری مرتع طبقات شدت فرسایش کم، متوسط، زیاد به ترتیب 74/117، 02/1318، 61/821 هکتار و در کاربری باغات طبقات فرسایشی کم، متوسط و زیاد به ترتیب 24/22، 6/28 و 7/39 هکتار از وسعت هر کاربری را به­ خود اختصاص داده­اند. با توجه به نتایج، مدل Fargas به دلیل در نظر گرفتن عوامل کمتر و در دسترس، جهت تعیین شدت فرسایش در مراحل شناسایی و توجیهی قابل پیشنهاد می‌باشد. احمدی و محمدی (1388: 8) مساحت طبقات شدت فرسایش با مدل Fargas برای طبقات بسیارشدید، شدید و زیاد در حوضه­ی آبخیز سنگاب به­ترتیب 06/81%، 59/9% و 34/9% اعلام کردند. نامبردگان اظهار داشتند که جدول فرسایش­پذیری را می­توان با جزئیات بیشتری (مطابق با روش فیض­نیا) تکمیل کرد تا دقت مدل افزوده شود. همچنین نامبردگان بیان کردند که در جدول فرسایندگی حد­های نهایی تراکم زهکشی را با در نظر گرفتن اعدادی بالاتر از آن اصلاح نمود و این فاکتور را با شیب اراضی در نظر گرفت. نتایج نسبی حاصل از اندازه­گیری انواع فرسایش (تن بر هکتار) در هر واحد همگن در جداول 6 و 7 آورده شده است.

جدول (7) نتایج  نسبی تولید رسوب حاصل از انواع فرسایش (تن در هکتار) سازندها

مجموع میانگین­ها

کد واحدکاری

میانگین فرسایش خندقی

میانگین فرسایش شیاری

میانگین فرسایش سطحی

سازند

83/17

C S43R42G21

D S44R43G32

27/0

651/0

58/7

06/11

85/5

28/10

رازک

46/8

C S23R32G21

D S32R33G21

24/0

3/0

95/3

87/4

31/3

26/4

کشکان

82/6

B S33R21G11

C S33R22G31

D S33R22G11

-

3/0

-

1/2

47/2

65/2

92/3

17/4

28/4

بختیاری

074/8

C S33R21G33

D S33R21G31

752/0

737/0

94/1

34/2

97/4

41/5

کواترنر

79/17

C S43R33G32

D S43R42G32

652/0

787/0

82/7

97/10

1/6

29/9

پابده گورپی

167/9

C S33R31G22

D S33R32G32

285/0

39/0

34/4

09/5

78/3

47/4

آسماری

بر طبق اندازه­گیری­های میدانی سهم برآوردی در میزان فرسایش و تولید رسوب برای سازندهای رازک، کشکان، بختیاری، کواترنر، پابده گورپی و آسماری به ترتیب 524/6%، 746/6%، 778/8%، 981/13%، 539/8% و 43/55% می­باشد. همچنین سهم برآوردی بر طبق اندازه­گیری­های میدانی برای کاربری­های زراعت، جنگل، باغ و مرتـع در میزان فرسایش و رسوب حوضه­ی آبخیز تنگ بستانک به ­ترتیب 71/0%، 55/31%، 83/2% و 9/64% می­باشد. همان­گونه که مشخص هست بیشترین میزان فرسایش و رسوب مربوط به سازند آسماری و کاربری مرتع می­باشد. قابل ذکر است که مساحت کاربری­های زراعت، جنگل، باغ و مرتع به ترتیب 61/1832، 75/4676، 95/289 و 68/1370 هکتار می­باشد. با در نظر گرفتن درصد مساحت هر کاربری و درصد تولید رسوب و فرسایش هرکدام و نسبت بین این­دو می­توان اهمیّت­نسبی هرکاربری را تولید رسوب و فرسایش محاسبه کرد. بر این اساس اهمیت­ نسبی این کاربری­ها به ترتیب 031/0، 551/0، 799/0 و 87/3 می­باشد. بنابر این کاربری اراضی مرتع بیشترین اهمیّت­نسبی و اراضی زراعی کمترین اهمیت ­نسبی در تولید رسوب و فرسایش را دارند. اهمیت ­نسبی سازندها نیز به­ ترتیب 913/1، 906/0، 73/0، 856/0، 91/1 و 981/0 می­باشد. سازندهای رازک و پابده­گورپی به ترتیب بیشترین اهمیت نسبی و سازند بختیاری کمترین اهمیت­نسبی در فرسایش و رسوب دارند. مشاهدات صحرایی بیان­گر آنست که سازندهای حاوی مقادیر زیاد مارن در حوضه از جمله سازند رازک و پابده­گورپی با توجه به عامل مساحت، نقش بسیار پررنگی در تولید رسوب حوضه دارند. در این بین  واحد D S44R43G32 روی سازند رازک و واحد D S43R42G32 روی سازند پابده­گورپی بیشترین نقش را در تولید رسوب در بین سایر واحدها و سازندها در تولید رسوب داشتند. صادقی و نجفی (1392: 174) نیز بیان کردند که واحدهای فرسایشی حاصل از روش تهیه­ی نقشه­ی سیمای فرسایش واقع در واحد سنگ­شناسی مارن وضعیت فرسایشی شدیدتری نسبت به بقیه دارند که نتایج تحقیق حاضر نیز در راستای نتایج نامبردگان است. همچنین واحد D S34R43G32 روی کاربری اراضی مرتعی، بیشترین نقش را در تولید رسوب بر اساس نقشه­ی کاربری­های اراضی دارد. برای اجرای اقدامات حفاظت خاک و منابع آب لازم است تا اثرات مختلف فرساینده و روند تولید رسوب شناسایی شده و  اطلاعاتی در مورد شدت فرسایش و رسوب و میزان تولید آن اطلاعاتی به دست آید (صدوق و همکاران، 1394: 140). در تحقیق حاضر نیز سعی برآن بود تا ابتدا شدت فرسایش پهنه­بندی شود و سپس بر اساس مناطق هـمگن روی کاربری­های اراضی و سازندهای زمین­شناسی میزان تولید رسوب اندازه­گیری شود. جمع کل رسوب بر اساس اندازه­گیری در واحد سازندها و مدل فارگاس 76317 تن و جمع کل رسوب بر اساس اندازه­گیری در واحد کاربری اراضی و مدل BLM 91/81795 تن می­باشد که تقریباً نزدیک به­یکدیگر می­باشند و این اختلاف ناشی از ماهیت واحد مطالعاتی و ضرائب و عوامل مدل­ها می­باشد. نتایج اندازه­گیری مقدار رسوب تولیدی در خروجی حوضه با استفاده از روش انتگراسیون عمقی و استفاده از روش­های اصلاحی برآورد رسوب معلق نشان داد میزان رسوب خروجی حوضه 81700 تن در هکتار در سال می­باشد. همان­گونه که مشخص هست روش BLM نتایج نزدیک­تری به واقعیت ارائه کرده است.

نتیجه­گیری

ضرائب و عوامل لحاظ شده در مدل Fargas به­ طور کامل با شرایط ایران سازگاری و مطابقت ندارد و این موارد قابل اصلاح و ارتقاء می­باشد. اما این مدل در برآوردهای اولیه و تفکیک واحدها به­سادگی عمل کرده و به ­راحتی می­تواند ارزیابی اولیه بر اساس سازندهای زمین­شناسی از منطقه­ی مورد مطالغه نشان دهد. علّت اختلاف بین پهنه­بندی مدل­های به کار رفته در این تحقیق عوامل مورد استفاده و لحاظ شده در ساختار این دو روش می­باشد. در مدل فارگاس تنها دو عامل هیدرولوژی و زمین­شناسی مد نظر قرار گرفته­است. با این مدل مناطق دارای فرسایش کم و جزئی به­خوبی تفکیک نمی­شوند و این از نقاط ضعف این مدل محسوب می­شود. مدل BLM تصویر دقیق­تر و مطابق با واقعیت بیشتری از منطقه ارائه می­دهد. در تحقیق حاضر از این مشخصه­های مختلف جهت برآورد هدررفت خاک استفاده شد. نتایج نشان داد که بیش از نیمی از هدر رفت خاک حوضه به وسیله­ی فرسایش شیاری صورت گرفته و فرسایش آبکندی نقش کم­رنگی در تولید رسوب و فرسایش حوضه دارد. محمدپور و همکاران (1395؛ 18) در کار تحقیقی خویش اعلام کردند که 70-50% کل فرسایش خاک ناشی از فرسایش شیاری است. در تحقیق حاضر نیز به نقش سه فرسایش سطحی، شیاری و خندقی در واحدهای همگن توجه شد. صادقی و نجفی (1392) برای ارزیابی نتایج حاصل از روش منشأیابی از داده­های اندازه­گیری مستقیم بر مبنای سیمای فرسایش حوضه استفاده کرد. در تحقیق حاضر نیز بر مبنای نقشه­ی سیمای فرسایش بروی کاربری­های اراضی و سازندهای زمین­شناسی اقدام به اندازه­گیری مستقیم رسوبات تولیدی شد.




[1]- Rahman et al.,

[2]- Feng et al.,

[3]- Bureau of Land management

[4]- Abdi et al.,

[5]- Fargas et al.,

[6]- Fargas

[7]- Autocad

ـ احمدی، حسن و علی­اصغر محمدی (1388)، شناختمناطقحساسبهفرسایشازطریقبررسیمدل Fargas (حوضه­ی آبخیز سنگاب)، فصلنامه­ی جغرافیای سرزمین، سال ششم، شماره­ی 22، صص 10-1.
ـ احمدی، حسن (1386)، ژئومورفولوژیکاربردی، چاپ پنجم، انتشارات دانشگاه تهران.
ـ راستگو، سعید؛ قهرمانی، بیژن؛ ثنایی، حسین؛ داوری، کامران و سعیدرضا خداشناس (1385)، برآوردفرسایشورسوبحوضه­یآبخیزتنگکشتبامدل­هایتجربی MPSIAC  و EPM بهکمکGIS ، مجله­ی علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، سال دهم، شماره­ی 1، صص 105-91.
ـرفاهی، حسینقلی (1379)، فرسایش آبی و کنترل آن، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.
ـ صدوق، سیدحسن، حسین­زاده، محمدمهدی، آزتدی فهیمه، (1394)، پهنه­بندی فرسایشدرحوضه­یآبخیزکهمانبااستفادهازسهمدلEPM، Fargas و BLM، هیدروژئومورفولوژی، شماره2، صص 154-137.
ـ کردوانی، پرویز (1377)، حفاظت خاک، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم (با تجدید نظر).
ـ محمدپور، سوما؛ روحانی، حامد؛ قربانی واقعی، حجت و سیدمرتضی سیدیان (1395)، فهم فرسایش شیاری در شرایط خاک خشک و مرطوب، مجله­ی پژوهش­های فرسایش محیطی، 6:1(21)، صص 29-17.
ـ نوجوان، مهدی؛ محمدی، علی­اصغر و وحید غلامی (1391)،  تعیینشدتفرسایشبااستفادهازمدل­های Fargas وBLM  (مطالعه­ی موردی:حوضه­یآبخیزبندره)، فصلنامه­ی جغرافیا و توسعه، سال دهم، شماره­ی 29، صص 26-11.
ـ نجفی، سعید و سیدحمیدرضا صادقی (1392)، تعیینسهممنابعتولیدرسوباز طریقمقایسه­ینتایجروش­های تهیه­ینـقشه­یسیمایفرسایش،انگشتنگاریواندازه­گیریمیدانی، نشریه­ی علم-پژوهشی مهندسی و مدیریت آبخیز، جلد 5، شماره­ی 3، صص 178-165.
ـ واعظی، علیرضا و حکیمه قره­داغی (1392)، کمی­سازیگسترشفرسایششیاریدر خاک­هایمارنیدرحوضه­یآبخیززنجان­روددرشمال غربزنجان، نشریه­ی آب و خاک، جلد27، شماره­ی 5، صص 872-881.
-Abdi, N. Mohammadi, A. (2014), Assessment Fargas and BLM Models for Identification of Erosion Degree and Critical Sediment Sources (Case Study: Aghbolagh Drainage Basin, Hashtrood City), Research Journal of Environmental and Earth Sciences 6(8): ISSN: 2041-0484, PP. 408-415.
-Casalı´ J., Loizu J., Campo M.A., De Santisteban L.M. and Lvarez-Mozos J.A´. (2006). Accuracy of Methods for Field Assessment of Rill and Ephemeral Gully Erosion, Catena, 67: PP. 128-138.
-Fargas, D., Martinez, J.A, and Poch. R.M. (1997). Identification of Critical Sediment Source Area at Regional Level, Journal of Physics & Chemistry of the Earth, 22 (3-4).
-Feng, X. Wang, Y. Cheng, L. Fu, B. Bai, G. (2010). Modeling Soil Erosion and Response to Land-use Change in Hilly Catchments of the Chinese Loess Plateau, PP. 118.
-Mopt (1992), Propuesta del Proyecto de Directrices, Cuenca Del Ebro., Confederacion Hidrografica Del Ebro-MOPT.
-Rahman, M.R., Shi, Z.H., Chongf, C., (2009), Soil Erosion Hazard Evaluation: an Integrated Use of Remote Sensing, GIS and Statistical Approaches with Biophysical Parameters towards Management Strategies, Ecol., Modell, Vol. 220, PP. 1724–1734.
-Sadeghi, S.H.R., S. Aghabeigi Amin, B. Yasrebi, M. Vafakhah and A. Esmaili Saravi. (2005), Temporal and Spatial Variation of Suspended Sediment Yield of Important Sub-watersheds in Haraz Basin, Journal of Agricultural Sciences and Natural Resources of the Caspian, 3: PP. 15-29 (in Persian).